ني ني شهيد فلسطينيني ني شهيد فلسطيني، تا این لحظه: 23 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

ني ني هاي مظلوم

دادگاه رسمی خیابانی

1390/3/24 1:47
نویسنده : شهيده
475 بازدید
اشتراک گذاری

از یک دادگاه رسمی خیابانی

شعري از علی رضا قزوه

درخت سب را می‌آورند

با دستبند،

جرمش این بود

که سیب‌هایش را

چون سنگ پرتاب کرده بود

درخت پرتقال را می‌آورند

و جرمش اینکه چرا

میوه‌های امسالش خونین بود.

درخت زیتون را می‌آورند

و جرمش اینکه چرا

یک در میان

گلوله به دنیا آورده بود.

- دادگاه رسمی است:

متهم موجی است که به او

ایست داده‌اند

و نایستاد

متهم کبوتری‌ست

که از «قبه الصخره» نرفت

متهم گنجشکی‌ست

که زبان «عبری» نمی‌داند

... و دادگاه رسمی‌ست

متهم درخت «سده المنتهی» ست

و جاده‌ای که

به معراج ختم می‌شود.

متهم تمام سنگ قبر‌هایند

که بسم‌الله دارند

و تمام مادران

که جنین‌شان

فرزندانی خواهد شد

سنگ در دست!

ترانه‌های

مدیترانه

عبدالجبار کاکایی

مدیترانه محزون!

کاش باز هم کشتی پیامبری

با توشه دعا و نفرین

در سواحل اعتماد تو پهلو

می‌گرفت.

حس بی‌اعتمادی

در برزخ سکوت بین کلمات

صلح و جنگ

پنهان شده است،

می دانم،

چهره در هم کشیده‌ات

از طعم تلخ زیتون نیست.

دیروز دیوارها

به رعشه در آمدند

و درها روی پاشنه چرخیدند

لحظاتی بعد

از پنجره آشپزخانه

لوله فلزی تانکی مهیب

آوازی خواند

اما نه چون نی داوود

که رعد آسا و هراسناک

پایمالمان کردند.

اما انکارمان نمی‌توانند کرد

فاتحان دیروز

عریان و شرمگین

پشت تریبونها پنهان شده‌اند

و نمی‌دانند که گونی‌ها را باید از

شن پر کنند

نه اسکناس

هیچ صدای رسایی نمی‌شنوم

جز آن ترانه عربی در غارهای

هندوکش

کلمات کتیبه منشور جهانی را

موریانه خورده است

و پسران یعقوب

پیراهن جنین را پنهان کرده‌اند

تا به جستجوی دلیلی درنده‌تر

از گرگ باشند

نزاع سنگ و ستاره

سقوط جنین

در خمیازه هولناک خوابی عربی

مسیح و محمد و مسلخ یهودا

و سقوط ستاره داوود

از آسمان رام الله

کاروانی نیامد

و اینبار نه بوی پیراهن

که عفونت چاه

مشام یعقوب را آزرد.

فلسطین

پیچیده‌تر از معمایی محال

در لغتی مهجور

به زبانی الکن

تا قلب پاک فلسطین

ضیاء الدین ترابی

در جاده‌ها عبور تماشایی تو بود

در جاده‌های حادثه

در جاده‌های سرخ

و جاده‌ها

همه تکرار نام تو است

نامی که

در رگان شقایق می‌جوشد

درست مثل حادثه،

مثل ابر

ابری که بر زمین می‌بارد

بر زمین خشک، سوخته، ویران

ویرانه‌های دل من

ویرانه‌ای که باری گوری‌ست

گورستانی ست بزرگ

بر جنازه‌ای کوچک

جنازه مردی که با روش غرب

و با سلاح شرق

غرب نجیب قلب مرا

در خون کشید

و ویران ساخت

اما، آن جاده‌ای

که تو با خون خود

بر روی خاک کشیدی

تا قلب غرب

تا قلب پاک فلسطین

و تا انتهای جهان ادامه دارد

و جاده

تمامت جاده

خطی ست سرخ

همرنگ خون تو

خونی که

در رگان شقایق می‌جوشد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نازنین زهرا
24 خرداد 90 2:24
خیلی ناراحت شدم خدایا مواظب همه نی نی های دنیا باش خدایا ...